جدول جو
جدول جو

معنی شد و مد - جستجوی لغت در جدول جو

شد و مد
کنایه از شان و شوکت، زور و قوت، درشتی و سختی، مفصّل، مشروح
تصویری از شد و مد
تصویر شد و مد
فرهنگ فارسی عمید
شد و مد
(شَد دُ مَدد)
لفظ عربی است. فارسیان به معنی شأن و شوکت و تکلف استعمال نمایند. (غیاث اللغات) (آنندراج). تأکید و اهمیت. زور و قوت. درشتی و سختی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از به شد و مد رفتن
تصویر به شد و مد رفتن
کنایه از خرامیدن، با ناز و غرور رفتن
فرهنگ فارسی عمید
(شُ دُ مَ)
شدآمد. آمد و شد. رفت و آمد. تردد: چنان فروگرفت قلعه را که آفریده شد و آمد نتوانست کرد. (تاریخ طبرستان). مسالک و مهالک امن گشاده داریم تا تجار فارغ و ایمن شد و آمدی مینمایند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(بَ دُ رَ)
بدوبیراه. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده) : فلان بچه های بد و ردی دارد. با آدمهای بد و رد نشستن بد است. معاشرهای بد و رد. (از یادداشتهای مؤلف). بد و رد گفتن، بد و بیراه گفتن
لغت نامه دهخدا
(رَ دُ بَ)
مرکّب از: ’رد’ عربی + ’بد’ فارسی، ناسزا و ناخوب. سخنهای کج واکج که در حالت بحث و مکابره بر زبان آرند. (غیاث اللغات) (آنندراج)، ناسزا
لغت نامه دهخدا
تصویری از رد و بد
تصویر رد و بد
کج واکج سخنانی که در جستار و نبرد بر زبان آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شد آمد
تصویر شد آمد
آمد و شد، رفت وآمد
فرهنگ لغت هوشیار
دشنام، بد و بی راه، حرف نامربوط، معامله کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
شد و مد هدائن
فرهنگ گویش مازندرانی